شهر من اینجا نیست !ا
شهر من اینجا نیست !ا
اینجا…
آدم که نه!
آدمک هایش
, همه ناجور رنگ بی رنگی اند!
و جالب تر !
اینجا هر کسی هفتاد رنگ بازی میکندتا میزبان سیاهی دیگری باشد!
.شهر من اینجا نیست!
اینجا…
همه قار قار چهلمین کلاغ رادوست می دارند!
و آبرو چون پنیری دزدیده خواهد شد!
.شهر من اینجا نیست!
اینجا…
سبدهاشان پر است ازتخم های تهمتی که غالبا “دو زرده” اند!
.من به دنبال دیارم هستم,شهر من اینجا نیست…
شهر من گم شده است!
...آدمــیزاد در حرف زدن هایش بی ملاحظه است
… !وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود
…وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود
…وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود
…وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد
…و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش …...
نظرات شما عزیزان:
همه ی یک ذهنیت
حتی با یک "منظوری" نداشتم
هر کجا باشی خدا آنجاست
عشق را با مذهب اعداد کاری نیست...
عشقــــــــــ
شاید یک شایعـــــــــه باشــــــــد...
از تــــه تــــــه قلبـــــــم
یکــــــی که نگـــرانه رفتنـــــش نباشـــــــــــم
مال خودم باشـــــــــه...
فقط خـــــــــــــــودم...
ﻳﮧ صداﮮ مبهمی ڪـﮧ هر دمــ تو گوشم
ﻣﮯگفت :
… باﺧﺗﮯ
اینکه تو اوج خوشحالی باز هم غمگینی!...
با دیدنت باز هم لرزید
نمیدانست تو همان بی وفای دیروزی
بیچاره دل است
عقل ندارد
به آنان که ادعای عاشقی تو را دارند
بیاموز
بدترین گناه..
شکستن دل آدمیان است...
وَ دَر آشکآرآ اَز آنآنی که دوستِــمآن دارَند غآفِـــلیـم
شآیـَد این دَلیلِ ” تَــنهآیـــــــــی“ مآست…
برچسبها: